کد مطلب:93770 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:1390

اخلاص در قرائت قرآن











از مسائل مهم كه: باید آن را جزو اركان تاثیر قرآن در قلوب دانست، اخلاص در قرائت است، اگر عملی بدون آن صورت گیرد، بی ارزش و از درجه اعتبار خالی است، اخلاص روح عبادت، سرمایه تجارت اخروی و راس المال تجارتهای دنیوی است، اگر قرائت قرآن برای اغراض غیر الهی مثل اینكه مردم خوششان آید، یا به این وسیله دكانی باز كرده و قصد پول به جیب زدن داشته باشد، نه ثواب ندارد كه، عقاب دارد، از امام صادق (ع) نقل شده كه: از پدرش و او از پدرانش نقل كرده كه: «من قرا القرآن یاكل به الناس جاء یوم القیامه و وجهه عظم

[صفحه 498]

لالحم فیه» (فرمود: كسی كه قرائت قرآن كند برای استفاده از مردم، در روز قیامت می آید در حالی كه صورت او استخوانی بدون گوشت است).[1] در واقع چنین شخصی كه فكر می كند مال مردم را با قرآن می خورد كه در حقیقت خود را می خورد، و در روز قیامت باطن هر چیز آشكار خواهد شد خواهد دید كه گوشت صورت خود را می خورده است، خدا نكند قاریانی كه بر سر مقابر و در مجالس فاتحه قرائت قرآن می كنند، برای كسب پول باشد، باید قصد را خالص كنند، و قصد پول به جیب زدن نداشته باشند، نباید پولی را هم كه بانی ها به آنها می دهند، در عوض قرآن خواندن قبول كنند، خدا نكند آنها كه می بینند آواز خوش دارند، و اگر در چنین مجالسی قرآن بخوانند خوب استفاده می كنند، به این نیت قرآن بخواند خدا نكند این عمل را برای خود شغل كند و دست از كار و كسب مفید بكشند.

باید اداره ای در این نظام اسلامی مسئول نظارت بر كار چنین افرادی باشند تا قرآن را به عنوان دكانی مورد استفاده قرار ندهند، و خدا نكند بعضی از اینها متدین هم نباشند، بی مناسبت نیست این نكته را هم متذكر شوم كه شبیه چنین تعبیری كه نسبت به قرآن است نسبت به روایات ائمه و احكام الهی هم هست مرحوم محدث نوری (ره) در كتاب لولو و مرجان كه برای آداب اهل منبر نوشته (و برای همه ی اهل منبر خواندن آن از واجبات است) چنین گوید: (شیخ معظم كلینی در كافی روایت كرده از حضرت امام محمد باقر (ع) كه فرمود به ابی النعمان در ضمن وصایا كه به او كردند «و لا تستاكل الناس بنا فتفتقر» (مخور مال مردم را به سبب و وسیله ما كه فقیر خواهی شد) و ظاهرا مراد فقر در دنیا و آخرت هر دو باشد... و شیخ مفید این خبر را در «امالی» روایت كرده، به این عبارت «یا اباالنعمان لا تستاكل بنا الناس

[صفحه 499]

فلا یزیدك الله بذلك الا فقرا» حاصل آن كه مخور به وسیله ما مال مردم را كه خدای تعالی نیفزاید به این كسبت برای تو جز فقر و پریشانی را، و شیخ كشی در رجال خود روایت كرده از قاسم بن عوف كه امام زین العابدین (ع) به او فرمودند «و ایاك ان تستاكل بنا فیزیدك الله فقرا»... مرحوم آخوند ملا محمد صالح مازندرانی و غیر او در شرح این كلام... چنین ذكر كردند كه مراد كسی است كه علم را آلت قرار می دهد از برای خوردن اموال مردم و آن را سرمایه می كند كه به آن كسب كند و وسعت دهد در معاش خود).[2].

در جای دیگر چنین گوید «ثقه الاسلام كلینی در جامع كافی در باب (المستاكل بعلمه و المباهی به) روایت نموده از ابی عبدالله الصادق (ع) كه فرمود «من اراد الحدیث لمنفعه الدنیا لم یكن له فی الاخره نصیب و من اراد به الاخره اعطاه الله خیر الدنیا و الاخره» (هر كس قصد كند از حدیث یعنی از یاد گرفتن و نقل آن از برای دیگران، منفعت دنیوی را، كه بوسیله آن مالی بدست آرد، برای او در آخرت حظ و نصیبی نخواهد بود و هر كه قصد كند از تعلیم و تعلم آن، خیر آخرت را، خداوند به او عطا می فرماید خیر دنیا و آخرت را).

و نیز فقره اول را در آنجا از آن جناب به سند دیگر روایت كرده و شیخ فقیه محمد بن ادریس حلی در كتاب سرائر از كتاب ابی القاسم جعفر بن محمد بن قولویه نقل كرده كه: او از جناب ابوذر روایت كرده كه فرمود، «من تعلم علما من علم الاخره یرید به عرضا من عرض الدنیا لم یجد ریح الجنه» (هر كه بیاموزد علمی از علوم آخرت را و غرض او از آن یاد گرفتن، تحصیل متاعی باشد از متاعهای دنیا، بوی بهشت را احساس نخواهد كرد) و شیخ ابن ابی جمهور احسائی در كتاب غوالی اللئالی روایت كرده از امیرالمومنین (ع) كه رسول خدا

[صفحه 500]

(ص) فرمود: «من اخذ العلم من اهله و عمل به نجی و من اراد به الدنیا فهو حظه» (هر كس بستاند علم را از اهلش و به آن عمل كند نجات یافته، و هر كه قصد كند به آن تحصیل دنیا را پس بهره او از آن علم همان است كه قصد كرده و تحصیل نموده است، یعنی دیگر از آخرت حظ و نصیبی ندارد و (سلیم بن قیس هلالی) از اصحاب امیرالمومنین (ع) همین مضمون را در كتاب خود از آنجناب با زیادتی نقل كرده، كه: «و من اراد به الدنیا هلك و هو حظه» و حاصل زیادتی آنكه علاوه بر نداشتن نصیبی در آخرت هلاك نیز شده، به جهت این معامله كه علم دین داده و مال دنیا گرفته است و بر این مضمون اخبار بسیار است).[3].

مبلغین دینی و روضه خوانها نباید در مقابل گفتن احكام و روضه خواندن قصد پول گرفتن داشته باشند، باید قصد را خالص كرده و برای رضای خدای متعال كار كنند، البته مردم باید بدانند مبلغین شیعه مانند مبلغین و علماء ال تسنن وابسته به مراكز دولتی نبوده و نیستند، و باید خود، آنها را تامین كنند و بالاخره باید زندگی آنها اداره شود، گاهی شنیده می شود می گویند چرا روحانیون كار نمی كنند مگر علی (ع) كار نمی كرد، اولا باید بگویم علم ائمه و از جمله آنها علی (ع) علم لدنی بود و نیاز به زحمت كشیدن و تحصیل كردن نداشتند و ثانیا بزرگترین ظلم تاریخ در حق علی (ع) این بود كه بیل به دست علی دادند تا در نخلستانها كار كند، مگر علی (ع) برای كشاورزی آمده بود، آن علی كه فرمود از من بپرسید قبل از اینكه از میان شما بروم، كه به طرق آسمان آشناترم تا طرق زمین، آیا این علی باید به كشاورزی مشغول شود، آیا او كه عالم به حوادث گذشته و آینده بود، باید بیل بزند، او چراغ جامعه بود و باید در راس حكومت كار می كرد، نه میان آب و گل ثالثا مگر تعلیم و تعلم و پرورش یك جامعه كار نیست، مگر كار فقط بیل به دست گرفتن است

[صفحه 501]

رابعا چرا این اشكال به تحصیلكرده های امروزی نمی شود كدام محصلی تا قبل از فارغ التحصیل شدن اگر بخواهد به مقامات عالی و به پیشرفتهای علمی رسد، كار می كند، او كه می خواهد به درجات عالی رسد فقط فكرش در درسش است نه كار، چرا این اشكال را به معلمین عزیز و آموزگاران گرانقدر نمی كنند مگر آنها باید حتما بیل به دست گیرند تا كار كرده باشند، مگر كار آنها عبادت نیست، پس مواظب باشید فریب كسانی كه ندای اسلام بدون روحانیت را سر می دادند نخورید، كه اگر اینها نبودند همین مقدار احكام را هم نداشتیم، اگر شیخ مفیدها و شیخ طوسی ها و شیخ انصاری ها و صاحب جواهرها و مجلسی ها و شیخ بهائی ها ووو نبودند چه داشتیم؟!

مبلغین در عین اینكه توقعی برای دریافت وجه در مقابل تبلیغ نباید داشته باشند، مردم هم باید زندگی آنها را تامین كنند تا بتوانند تحصیل كنند و در مقابل افكار خطرناك الحادی و اشكالاتی كه به ساحت مقدس قرآن و پیامبر و امامان می شود دفاع نمایند، البته مردم باید آن روحانی نماهائی كه نه تحصیل كرده و نه درس می خوانند و فقط برای امرار معاش لباس روحانی پوشیده اند و آبروی این قشر را می برند شناخته و از سوء استفاده های آنها جلوگیری كنند، باید این فكر از بین برود كه وقتی می گفتند روحانی یك مشت كلاش و دوره گرد و افرادی كه بر سر قبور قرآن می خواندند در ذهن می آمد اینها روحانی نیستند.

از مطلب دور نشوم كه بحث در اخلاص در قرائت قرآن بود، در روایت امام پنجم، قاریان قرآن را به سه دسته تقسیم می كنند.

عن ابی جعفر (ع) قال: «قراء القرآن ثلاثه: رجل قرا القرآن فاتخذه بضاعه و استدر به الملوك و استطال به علی الناس، و رجل قرا القرآن فحفظ حروفه و ضیع حدوده و اقامه اقامه القدح، فلا كثر الله هولاء من حمله القرآن، و رجل قرا القرآن فوضع دواء القرآن علی داء قلبه فاسهر به لیله و اظما به نهاره و قام به فی مساجده

[صفحه 502]

و تجافی به عن فراشه، فباولئك یدفع الله العزیز الجبار البلاء و باولئك یدیل الله من الاعداء و باولئك ینزل الله الغیث من السماء فو الله لهولاء فی قراء القرآن اعز من الكبریت الاحمر».[4].

امام باقر (ع) فرمود: قرآن خوانان سه گروه اند: یكی آنكه قرآن خواند و آن را سرمایه ی كسب خود كند و پادشاهان را با آن بدوشد و به مردم بزرگی بفروشد. و دیگر مردی است كه قرآن را بخواند و حدود آن را نگهداری كند ولی حدود آنرا ضایع سازد و آن را چون قدح (جام آب) نگهداری كند. خداوند امثال اینان را در قرآن خوانان زیاد نكند. و دیگری مردی است كه قرآن خواند و داروی قرآن را بر دل دردمندش نهد و برای (خواندن و بكار بستن و دقت در معانیش) شب زنده داری كند و روزش را به تشنگی سپری نماید و در محلهای نمازش به قیام ایستد و از بستر خواب به خاطر آن دوری گزیند و به خاطر همین گروه است كه خداوند عزیز و جبار بلا را بگرداند و به بركت ایشان است خداوند دشمنان را باز دارد و به سبب آنان است كه خدای عزوجل از آسمان باران فرستد، پس به خدا سوگند اینها در میان قرآن خوانان از كبریت احمر كمیاب ترند.

در روایتی دیگر از رسول گرامی چنین آمده است: «كسی كه یاد گیرد قرآن را و عمل به آن نكند و عوض آن اختیار كند حب دنیا و زینت آنرا، مستوجب غضب خدا شود، و در درجه یهود و نصاری است كه كتاب خدا را پشت سرشان انداختند.

و كسی كه قرائت قرآن كند و قصد سمعه و خودنمائی داشته باشد و بوسیله آن دنیا را طلب كند ملاقات كند خدا را در روز قیامت در صورتی كه روی او استخوان بی گوشت است و قرآن به پشت گردن او زند تا او را داخل آتش كند بیفتد در آن با آنها كه افتادند.

[صفحه 503]

و كسی كه قرائت قرآن كند، ولی به آن عمل نكند، خداوند او را روز قیامت كور محشور فرماید، می گوید «خداوندا من كه بینا بودم، پس چرا مرا كور محشور كردی؟ می فرماید: چنانچه تو نسیان آیات ما كردی كه بر تو فروفرستادیم، امروز نیز تو نسیان شدی» پس او را بسوی آتش فرستند.

و كسی كه قرائت قرآن كند برای خدا و خالص از ریا و برای یاد گرفتن معالم دین، ثواب او مثل ثوابی است كه به جمیع ملائكه و انبیاء و مرسلین دهند، (یعنی از سنخ ثواب آنها به او مرحمت فرمایند).

و كسی كه تعلم كند قرآن را برای ریا و سمعه تا آنكه با جاهلان جدال كند و به علماء مباهات ورزد و دنیا را به آن طلب كند، خداوند استخوانهای او را روز قیامت از هم پراكنده می سازد و در آتش، كسی عذابش از او بیشتر نیست، و از شدت غضب و سخط خداوند به جمیع انواع عذاب او را معذب كنند.

و كسی كه تعلم قرآن كند و در علم تواضع نماید، و تعلیم بندگان خدا دهد، و از خداوند اجر طلبد، در بهشت از او كسی ثوابش بزرگتر نیست، و منزله ای از منزله او بالاتر نمی باشد و هیچ منزل رفیع و درجه بلندی در بهشت نیست، مگر آنكه بزرگتر و وافرتر آنرا او دارد».[5] این منازل عالی وقتی به دام مراد انسان افتد و به او داده شود كه رنج كشیده و خالصانه حق تلاوت قرآن را اداء كند و به قول شاعر:

گل مراد تو آنگه نقاب بگشاید
كه خدمتش چو نسیم سحر توانی كرد

خاصیت نسیم سحر را گفته اند این است كه در شكفتن گلها موثر است.

تو هم اگر خواهی گل مرادت بشكفد و به مقصود رسی، باید مثل نسیم سحر

[صفحه 504]

در سحر، نسیم الفاظ پر معنای قرآن را ایجاد كنی و با نسیم عبادت، گل ایمان خود را شكوفاتر سازی (و بالاسحارهم یستغفرون).[6].

گفتیم كه متقین به آیات تشویق و نعمتهای بهشتی كه می رسند، امید و رجاء آنرا دارند، و از طرفی به آیات تهدید و تخویف و عذاب كه می رسند، ترسیده و به خدا پناه می برند، به این مناسبت ابتدا روایتی را از رسول اكرم نقل می كنیم، كه ترسناكترین و امیدوارترین آیه در آن گنجانده شده، و سپس نمونه هائی از آیات تشویق و تهدید را ذكر می كنیم:

رسول گرامی طبق این حدیث فرموده اند: «اعظم آیه فی القرآن آیه الكرسی و اعدل آیه فی القرآن (ان الله یامر بالعدل و الاحسان...) و اخوف آیه فی القرآن (فمن یعمل مثقال ذره خیرا یره و من یعمل مثقال ذره شرا یره) و ارجی آیه فی القرآن (قل یا عبادی الذین اسرفوا علی انفسهم لا تقنطوا من رحمه الله).[7].

حال بسراغ نمونه هائی از آیات تخویف و تشویق رویم و از هر یك دو نمونه ذكر كنیم: اما آیات تخویف: 1- (یا ایها الذین آمنوا مالكم اذا قیل لكم انفروا فی سبیل الله اثاقلتم الی الارض ارضیتم بالحیوه الدنیا من الاخره فما متاع الحیوه الدنیا فی الاخره الا قلیل) (ای كسانی كه ایمان آورده اید چه شده است شما را كه هر گاه گفته می شود به جهاد در راه خدا روید سنگین شده، به زمین می چسبید، آیا راضی شدید به زندگانی دنیا و ترك زندگی آخرت كردید پس متاع زندگی دنیا به نسبت آخرت بسیار قلیل است).

2- (الا تنفروا یعذبكم عذابا الیما و یستبدل قوما غیركم و لا تضروه شیئا و الله علی كل شی قدیر) (اگر (به سوی میدان جهاد) حركت نكنید شما را مجازات دردناكی كرده و گروه دیگری غیر از شما بجای شما قرار می دهد، و هیچ زیانی به او

[صفحه 505]

نمی رسد، و خداوند بر هر چیزی توانا است).[8].

مسلمان وقتی این آیات را می خواند باید بداند در مقام جهاد اگر كوتاهی كند این خطاب قرآن متوجه او است، این آیه اگر چه در مورد جنگ تبوك[9].

است، ولی مورد هیچگاه محصص نیست، یعنی شمول این آیه نسبت به ما هم هست و ما اگر در مقام جهاد زبانی، قلمی، مالی، جانی قصور كنیم، چطور می توانیم در مقابل هجوم دشمن به مرزهای كشورهای اسلامی ساكت باشیم، چگونه می توانیم ببینیم صهیونیسم با عرض و آبروی مسلمانان چنین می كند، مگر علی (ع) نبود كه وقتی شنید خلخالی از پای زنی یهودی در حكومت اسلامی ربوده شد، فرمود: اگر برای این مصیبت كسی بمیرد مورد ملامت نیست، چگونه راضی شویم، با ناموس

[صفحه 506]

مسلمین چنین كنند؟ باید جهاد زبانی، قلمی و مالی كرد و هزینه جهاد و دفع تبلیغات مسموم دشمن را تامین كرد، باید جهاد بدنی و جانی كرد، نه فقط با كافران كه با منافقان خطرناكتر از آنها كه قابل اصلاح نیستند، باید جنگید، تا كی ببینیم، وهابیت بر علیه اسلام راستین تبلیغات كند وهابیتی كه نه شیعه را قبول دارد نه سنی را، وهابیتی كه به طور نامشروع به وجود آمده و رشد كرده است، چگونه راضی شویم كه به قرآن و پیامبر و تمامی مسلمین اعم از شیعه و سنی اهانت شود، و ساكت باشیم، چرا نباید فریادی بجز فریاد امام امت (ره) بر علیه شیطانی كه كتاب آیات شیطانی را نگاشت كشیده شود، فریاد بر علیه سلمان رشدی خائن كه خود را مسلمان می پندارد، تا كی بشنویم به مقدسات ما توهین كنند، اگر قیام نكنیم مرده ایم، حیات ما به قیام ماست، مرگ ما به سكوت ماست، بین حق و باطل هرگز صلح برقرار نمی گردد این جنگ از سنتهای لا یتغیر الهی است، اگر فریاد زدیم و مقابله كردیم دشمن عقب نشینی می كند چنانكه در فتوای امام امت در حمایت از قرآن و پیامبر گرامی دیدیم چه شد، فتوائی كه حكم ارتداد سلمان رشدی و قتل او را صادر كرد، او گرچه كشته نشود ولی مرده است، مگر می تواند از سوراخی كه در آن خزیده است خارج شود، چندی پیش در جرائد نوشتند كه در كنفرانسی كه بنا بود او سخنرانی كند و دقیقا محل مورد كنترل بود، نتوانست شركت كند، زیرا ماموران امنیتی از شركت او در جلسه جلوگیری كردند و لذا متن سخنرانی او توسط دیگری خوانده شد.

حامیان چنین افرادی و بانیان چنین نقشه هائی باید بدانند، به غیر از ضرر چیزی متوجه آنها نخواهد شد، فتوای امام چنان كرد كه در كنفرانس اسلامی، علی رغم تمایل بعضی از كشورها به ارتداد او صحه گذاشته شد، گرچه درباره كشتن او سخنی گفته نشد، حامیان او گرچه تلاش كردند كه این عمل را مخالف آزادی قلم و بیان و عقیده جلوه دهند، ولی جهانیان فهمیدند كه مرز و محدوده آزادی آنها تا

[صفحه 507]

چه حدی است، تا كثیف ترین اهانت و دشنام به عقیده یك میلیارد مسلمان و انسان، اگر میلیونها تومان خرج می كردیم، تا این رسوائی را برای غرب اثبات كنیم، اینچنین كه خود با دست خود اثبات كردند نمی شد، با دست خود سلمان رشدی پلید را به ظاهر بر ضد مسلمانان به صحنه كشیدند، و خود را از صفحه انسانیت خارج كردند.

آری این آیات تهدید و عذاب باید محرك ما در جهت تامین رضای الهی باشد، و هیچگاه برای دنیا و مال دنیا از مسیر او منحرف نشویم.

امام سجاد (ع) در ضمن دعائی كه برای مرزبانان كشورهای اسلامی دارند، چنین گویند: «و انسهم عند لقائهم العدو، ذكر دنیاهم الخداعه الغرور وامح عن قلوبهم خطرات المال المفتون» (بار الها فكر این دنیای فریبنده را به هنگامی كه آنها در برابر دشمنان قرار می گیرند از نظرشان دور فرما و اهمیت اموال فتنه انگیز و دلربا را از صفحه قلوبشان محو گردان).[10] و این نیست جز برای اینكه با دلی لبریز و مالامال از عشق خدا پیكار كنند.

در حدیثی از پیامبر گرامی اسلامی هم چنین می خوانیم: «و الله ما الدنیا فی الاخره الا كما یجعل احدكم اصبعه فی الیم ثم یرفعها فلینظر بم ترجع» (به خدا سوگند دنیا در برابر آخرت نیست مگر مثل اینكه یكی از شما انگشتش را به دریا زند و بر دارد، و ببیند چه مقدار آب به آن است)[11] یعنی دنیا مثل، نمی است كه به انگشت است و آخرت چون دریاست كه این دو قابل قیاس با هم نیستند، پس هدف را خدا قرار ده و در راهش مبارزه كن، و بدان اگر ما مبارزه نكردیم، مسلم خداوند

[صفحه 508]

كسان دیگری را دارد، تا به جای ما در حمایت از اهدافش در برابر دشمنانش بجنگد و خلاصه در یك كلام پیام این آیات چنین است: سربلند زندگی كن و سربلند بمیر و تن به ذلت مده.

2- (ویل للمطففین (1) الذین اذا اكتالوا علی الناس یستوفون (2) و اذا كالوهم او وزنوهم یخسرون (3) الا یظن اولئك انهم مبعوثون (4) لیوم عظیم (5) یوم یقوم الناس لرب العالمین (6)) (وای بر كم فروشان (1) آنها كه وقتی برای خود كیل می كنند (و می فروشند) حق خود را به طور كامل می گیرند (2) و هنگامی كه خواهند برای دیگران كیل یا وزن كنند (و بخرند) كم می گذارند (3) آیا آنها باور (یا گمان) ندارند كه برانگیخته می شوند (4) در روزی بزرگ (5) روزی كه مردم در پیشگاه رب العالمین می ایستند (6).[12].

وقتی انسان این آیات را تلاوت می كند باید در اعمال كسب و فعالیتش دقت كند، آیا كم فروش نیست، آیا به دنبال كلاه بر سر مردم گذاردن یا كلاه برداشتن از سر آنها نیست، معروف در بین مفسرین این است كه (یظن) را به معنی یقین و باور گرفته اند، یعنی آیا باور و یقین ندارند كه در روز بزرگی برانگیخته می شوند؟! آیا باور به معاد ندارند؟ ولی احتمالی[13] هم داده شده كه (یظن) به معنی همان گمان عرفی باشد، یعنی آیا گمان ندارند و احتمال نمی دهند كه روز قیامتی هست و برانگیخته می شوند، یعنی كم فروشان یقین كه ندارند، احتمال هم نمیدهند، و به تعبیر دیگر احتمال وجود معاد موجب جلوگیری از ارتكاب جرم و كم فروشی است، اگر این صفت رذیله در ما است، بدانیم كه گمان و احتمال هم نسبت به معاد نمی دهیم یا متوجه نیستیم كه در قلبمان بی توجهیم.

چگونه اعتقاد به معاد داریم و احتكار و گرانفروشی می كنیم، چرا تورم ایجاد

[صفحه 509]

می كنیم، تورمی كه شمشیر تیز و برنده ای است كه لبه ی آن متوجه مستضعفین و محرومین جامعه است، خداوند در این آیات به كسانی كه به حق مردم ظلم می كنند، اعلان جنگ داده است، تا این باور به مبدا و معاد در فرهنگ جامعه ما رشد نكند، این تخلفات بیداد می كند، جریمه و زندان تا حدی و به صورت مقطعی موثر است، باید وجدان و ترمز درونی جلوگیری كند، اگر هر مسلمانی تامل و تفكر در این آیات كند و درك حقایق نماید و حتی گمان به روز قیامت پیدا كند حتما خود را اصلاح كرده و جامعه رو به سعادت می رود، زیرا جامعه مركبی و مجموعه ای اعتباری از افراد است هر فردی اگر موظف اصلاح خود بود چنانكه هست جامعه اصلاح می شود.

باید فهمید خوشبختیها و بدبختیها به هم پیوسته است، بر فرض هم كسی با دزدی، كم فروشی و گرانفروشی ثروتی به دست آورد آیا در كاخی كه در كنار كوخهای محرومین می سازد، می تواند خوشبخت باشد بدون درد سر زندگی كند؟! چگونه در میان انبوهی بیچاره، می تواند در رفاه باشد؟! آیا اگر هنوز وجدانی داشته باشد می تواند راحت زندگی نماید.

بعضی از این كم فروشان و ثروتمندانی كه از راه نامشروع ثروت اندوخته اند مفاهیمی همچون ایثار و گذشت و كمك به محرومین و احسان در نظرشان بدون معناست، واژه ای بی محتوی است، اصلا آنها نظری به جامعه ندارند، اگر توجهی هم به جامعه كنند و جامعه ای بخواهند برای این است كه بیشتر منفعت شخصی برند، حال ما توقع هم داریم وجوه شرعیه مثل خمس و زكات و صدقه دهند، چه خیالی داریم، اگر می دادند و بدهند كه اینگونه تجمع ثروت نمی شود، و خون مظلومان در شیشه نمیرود.

اینجا جای تذكر است كه بسیاری از ما زیارت عاشورا می خوانیم و این جمله را هم بسیار تكرار می كنیم كه «اللهم العن اول ظالم ظلم حق محمد و آل محمد و آخر تابع له علی ذلك» (خدایا لعنت كن اولین ظلم كننده بر حق محمد و آل محمد

[صفحه 510]

و لعنت كن آنانكه پس از او ظلم كرده و می كنند در حق محمد و آل محمد) اگر دقت كنیم بسیاری از ما بر خود لعنت می فرستیم و متوجه نیستیم زیرا خمس كه مشتمل بر حق سادات و حق امام است، اگر پرداخت نشود، به منزله دزدی از مال آنها و ظلم در حق آنهاست، كه: از عترت پیامبرند، پس دقت كن از ظلم كنندگان بر آنها مباشی، خداوند همه ما را به راه مستقیم خود هدایت فرماید، و از لغزش در لغزشگاهها محافظت نماید.

این كم فروشی نه تنها در مغازه كسبه باشد، كه: هر كس متناسب با شغلش می تواند یك كم فروش باشد، آن كارگر و كارمند و معلم ووو... كه در مقابل حقوق معینی باید ساعت معینی كار كند اگر كمتر كار كند كم فروشی كرده، و مسوول است، اگر واقعا كارمندانی كه باید 8 ساعت كار كنند، فقط یك ساعت كار مفید و برای خدا می كردند، و كارمندان ما حتی 2 میلیون بودند، می دانید در روز دو میلیون ساعت كار مفید و ارزنده داشتیم، ولی حیف و صد حیف كه در یك ساعت از 8 ساعت كار مفید بسیاری از آنها برای خدا هم جای تامل است، یك ساعت كاری كه بدون رشوه و پارتی باشد بسیار كم است!

چرا باید هر وقت نیاز به وسیله ای داریم، سراغ وسائل خارجی و غیر ایرانی را بگیریم، مگر خودمان از خودمان چه دیده ایم، كه وسائل خود را بی بها می دانیم، ای كاش مخلصانه كار می كردیم، نه برای خدا كه برای وجدان خود، مگر آن كمونیست در كشورهای صنعتی كه اینقدر جنس عالی تحویل می دهد برای خدا كار می كند نه برای راحتی وجدان خود یا حداقل برای حفظ حیثیت شركت خود چنین می كند.

آری اصلاح جامعه چون مولای متقیان علی (ع) را می طلبد كه هر روز صبح در بازار كوفه در حالی كه تازیانه در دست داشت می گشت و می گفت: «ای گروه تجار از خدا بترسید» وقتی بازاریان صدای علی را می شنیدند هر چه در دست

[صفحه 511]

داشتند، بر زمین گذاشته به سخنانش گوش فرامی دادند، سپس می فرمود: «از خداوند خیر بخواهید و با آسان گرفتن كار بر مردم بركت بجوئید، و به خریداران نزدیك شوید، حلم را زینت خود قرار دهید، از سوگند بپرهیزید، از دروغ اجتناب كنید، از ظلم خودداری نمائید، حق مظلومان را گرفته، با انصاف با آنها برخورد كنید، به ربا نزدیك نشوید، «و افوا الكیل و المیزان و لا تبخسوا الناس اشیائهم و لا تعثوا فی الارض مفسدین» پیمانه و وزن را به طور كامل وفا كنید، و از اشیاء مردم كم نگذارید و در زمین فساد نكنید».

به این ترتیب در بازارهای كوفه گردش می كرد سپس به دار الاماره باز می گشت، و برای دادخواهی مردم می نشست[14] ضمن حدیثی از رسول گرامی اسلام آمده: «و لا طففوا الكیل الا منعوا النبات و اخذوا بالسنین» (هیچ گروهی كم فروشی نكرد مگر اینكه زراعت آنها از بین رفته و قحطی آنها را فرا گرفت).[15].

با بررسی تاریخ نیز می بینیم كه گناه بارز قوم شعیب كه در (مدین)[16] می زیستند و با عذاب الهی نابود شدند، همین كم فروشی بود، داستان این قوم در سوره های مختلف مثل اعراف و شعراء و هود آمده، و بسیار جای عبرت است كه عاقبت آنها چه شد، در آیه 85 سوره هود حضرت شعیب بعد از امر به عبادت خداوند یگانه، انگشت روی كم فروشی آنها گذارده، می گوید: (و لا تنقصوا المكیال و المیزان) سپس در آیه 86 حضرت شعیب و خطیب[17] الانبیاء به قوم خود

[صفحه 512]

می گوید: (و یا قوم اوفوا المكیال و المیزان بالقسط و لا تبخسوا الناس اشیاءهم و لا تعثوا فی الارض مفسدین) (ای قوم من پیمانه و وزن را با عدالت وفا كنید و بر اشیاء (و اجناس) مردم عیب مگذارید و از حق آنان مكاهید و در زمین فساد مكنید). باید در این آیات دقت كرد كه یكی از عوامل نابودی جامعه كم فروشی و گرانفروشی است، عاملی است كه موجب دو قطبی شدن جامعه می گردد، آنها كه با این روش ثروتی به هم می زنند فكر می كنند كلاه بر سر مردم گذارده اند، كه در حقیقت كلاه بر سر خود گذارده اند، داستان معروفی است كه یكی از علمای قم خطاب به بازاریها كرده می گفت: ای اهل بازار مبادا دهاتی هائی كه از اطراف برای خرید می آیند كلاه بر سر شما گذارند بسیار مواظب باشید، یكی از آنها در جواب گفت: آقا شما ما را دست كم گرفته اید، كه ما كلاه سر آنها گذارده و اجناس را به قیمت گرانتر به آنها می فروشیم، آن عالم در جواب فرموده بود من همین را می گویم كه شما خیال می كنید كلاه سر آنها گذارده اید زیرا جلو شما را وقتی می گیرند كه قدرت رد كردن اموال آنها را ندارید، و آن موقع می فهمید كلاه بر سر كه رفته است!

قابل توجه است كه در روایتی از امام صادق (ع) آمده كه خداوند «ویل» را درباره هیچكس در قرآن قرار نداده مگر اینكه او را كافر نام نهاده، همانگونه كه می فرماید: (فویل للذین كفروا من مشهد یوم عظیم) (وای بر كافران از مشاهده روز بزرگ)[18] از این روایت استفاده می شود كه كم فروشی بوی كفر می دهد، و اگر دقیق شویم می توان فهمید كه كم فروش گرچه به زبان می گویند به خدا معتقدم، ولی به رزاقیت خداوند كافر است، و گرنه باید بداند كم فروشی و گرانفروشی در روزی او تاثیر ندارد!

[صفحه 513]

كم فروشی نه فقط در كسب و شغل و حرفه و صنعت كه به عبادت هم سرایت كرده، و می بینیم كه در نماز نیز كم فروشی می كنیم، تا بتوانیم از سر و ته نماز می زنیم، و آنقدر سریع می خوانیم، كه: گویا حیوان درنده ای برای دریدن ما به دنبال ماست، و حتی سلام نماز را اگر در صف جماعت باشیم داده و نداده از مسجد فرار می كنیم، چرا این چنین می كنیم، مگر نشنیده ایم آنچه از «عبدالله بن مسعود» صحابی معروف نقل شده كه گفت: «نماز نیز قابل پیمانه است، كسی كه كیل آن را به طور كامل اداء كند، خداوند پاداش او را كامل می دهد، و هر كس از آن كم بگذارد درباره او همان جاری می شود، كه خداوند درباره «مطففین (كم فروشان)» فرموده است».[19] اما از آیات تشویق نیز دو نمونه ذكر می شود:

1- در آیه 69 سوره عنكبوت می خوانیم (و الذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا) (و آنان كه مجاهدت در راه ما (و برای ما) كردند آنها را به راههای خود هدایت می كنیم) وقتی قاری قرآن این آیه را قرائت می كند، باید به دو نكته توجه كند: 1- جهاد 2- اخلاص، و اینكه این دو، شرط هدایت الهی است جهاد را از «جاهدوا» و اخلاص در نیت و اعتقاد و عمل را از كلمه «فینا» باید استفاده كند، یعنی اگر مجاهدت و كوششی در راهی توام به اخلاص شد، خداوند با تاكید بسیار[20] فرموده كه: من متكفل هدایت و رسیدن به هدف او هستم، اطلاق این عبارت شامل جهاد نفسانی و خارجی و نیز معنوی و مادی می شود، اگر كاسب در كسب و كار خود، كارمند در كار خود، محصل در تحصیل خود، برای رضای خدا و با خلوص نیت تلاش كند بداند كه خداوند وعده داده است كه راهها را بر روی او می گشاید، گاهی دیده می شود فرد كاسبی زودتر از مغازه كناری خود سر كار می آید و دیرتر می بندد، ولی می گوید نمی دانم چرا كسب من رونق ندارد، و كارهایم گره خورده است؟!

[صفحه 514]

ای برادر نیت را خالص كن، و در صدد كساد بازار دیگران مباش، و بدان كه روزی دهنده به همه خداست و تو كوچكتر از آنی كه مانع روزی كسی شوی، اگر خالصانه كار كردی خواهی دید كه معنی: (یرزقه من حیث لا یحتسب) یعنی چه؟ و با تمام وجود آن را لمس می كنی.

اگر در جهاد با دشمن خارجی كه بر سر مسلمانان مسلط شده، و به حریم امن آنها تعدی كرده، اخلاص را ضمیمه كنیم و هر دسته و فرقه ای برای منافع شخصی خود كار نكند، و خدا را در نظر گیرد، دیری نمی پاید كه مسلمانان عظمت خود را باز می یابند، شما ببینید اعراب با اسرائیل چقدر جنگ كردند، ولی همه آنها به نام اعراب و اسرائیل، نه اسلام و اسرائیل، عنوان عرب را علم كردند، حاضر نشدند مسئله بیت المقدس را اسلامی كنند، سراغ 100 میلیون عرب رفتند و سراغ 1000 میلیون مسلمان نیامدند، گفتند: (العزه للعرب)!! چه می شد بگویند، العزه لله و لرسوله و للمومنین؟ آخر چه كسی حاضر است، جان خود را برای سران و روسای ممالك عربی دهد؟! اگر شعار عوض شد و عنوان عنوان اسلام و خدا و رسول او شد همه حاضرند برای اینها جان دهند چنانكه در جنگ ایران و عراق دیدیم چگونه جوانان ما به نام اسلام و عشق امام حسین (ع) و اهل بیت جان باختند، خسارت مالی و جانی را باید جائی داد كه ارزش آن را داشته باشد گرچه اساسا در راه خدا خسارت نیست.

آری این كشورهای عربی باید چندین بار شكست بخورند، و به این روز افتند، تا بدانند شعار باید (العزه لله) شود البته اینكه می گویم شعار این باشد، شعاری كه حقیقتا محتوایش هم، چنین باشد، نه شعار خالی.

می دانیم از حدود 16 میلیون یهودی 3 میلیون صهیونیسم[21] هستند ولی این

[صفحه 515]

عده كم به سرزمینهائی كه ادعاء می كردند، قانع نیستند، و نقشه توسعه طلبی از نیل تا فرات را در اندیشه می پرورانند، و همین عده كم، آن همه عرب را به ضعف كشانده اند، گویا همت و غیرت اسلامی كه این همه اسلام روی آن تكیه دارد، آنها از اسلام به ارث برده اند آنها بیت المقدس[22] و مسجدالاقصی محل معراج پیامبر، الخلیل محل تولد حضرت ابراهیم، بیت اللحم محل تولد حضرت عیسی، غزه محل دفن هاشم بن عبدمناف یكی از اجداد پیامبر و بسیاری از اماكن مقدس را اشغال كردند، و قصد توسعه طلبی هم دارند.

ولی برادرم هنوز دیر نشده و هنوز صدای رسای قرآن بلند است و ما را به جهاد با خلوص كه نتیجه اش پیروزی و سر بلندی و عزت است فرا می خواند، هنوز ندای مولی علی (ع) «كونا للظالم خصما و للمظلوم عونا (خصم ظالم و یار مظلوم باشید) بلند است باید نهضت و قیام فلسطین تقویت شود، قیامی كه تداوم بخش مبارزات صلاح الدین ایوبی ها و عزالدین قسامها است همین مبارزه و جهاد و كشته و زخمی های در فلسطین نشانه حیات مردم فلسطین است، معلوم است هنوز روح اسلامی و غیرت در آنها نمرده، هنوز خود را ذلیل و خوار نمی پندارند، گرچه بمیرند زنده اند، به خلاف روسا و حكام و سلاطین بعضی كشورهای عربی كه ذلت را پذیرفته اند، و گرچه زنده باشند مرده اند.

و به قول شاعر:

[صفحه 516]

ان المرء میتا بانقضاء حیاته
ولكن بان یبغی علیه فیخذلا

(مرد با سپری شدن زندگی و مردن او نمی میرد ولكن مرگ او وقتی است كه بر او ظلم شده ذلیل شود).[23].

مجاهدین اسلامی در انحاء عالم باید بدانند غیر از خداوند یار و یاوری ندارند، و كشورهائی كه ادعای حمایت می كنند، و با چهره ای به ظاهر باز پذیرای آنانند، تا وقتی آستین بالا نزده اند و به میدان نیامده اند، در آستین مار دارند و لاف می زنند و به قول شاعر عرب:

و ما كل من یبدی البشاشه كائنا
اخاك اذا لم تلفه لك منجدا

(هر كس كه اظهار گشاده روئی كند، تا تو او را یاور نیافته ای (و در مرحله عمل یاوری نكرد) برادر تو نیست)[24] امام امت (ره) در یكی از رهنمودهای خود چنین گویند: «و وصیت من به ملتهای كشورهای اسلامی است كه انتظار نداشته باشید كه از خارج كسی به شما در رسیدن به هدف، كه آن اسلام و پیاده كردن احكام اسلام است كمك كند خود باید به این امر حیاتی كه آزادی و استقلال را تحقق می بخشد، قیام كنید و علماء اعلام و خطباء محترم كشورهای اسلامی دولتها را دعوت كنند كه از وابستگی به قدرتهای بزرگ خارجی خود را رها كنند، و با ملت خود تفاهم كنند در این صورت پیروزی را در آغوش خواهند كشید و نیز ملتها را دعوت به وحدت كنند و از نژادپرستی كه مخالف دستور اسلام است بپرهیزند و با برادران ایمانی خود در هر كشوری و با هر نژادی كه هستند دست برادری دهند كه اسلام بزرگ آنها را برادر خوانده و اگر این برادری ایمانی با همت دولتها و ملتها و با تائید

[صفحه 517]

خداوند متعال روزی تحقق یابد، خواهید دید كه بزرگترین قدرت جهان را مسلمین تشكیل می دهند به امید روزی كه با خواست پروردگار عالم این برادری و برابری حاصل شود».

خلاصه مطلب اینكه از مجموع بیانات روشن شد تنها راه پیروزی جهاد با اخلاص و توجه است. اما جهاد نفس و درون هم كه مهمتر از جهاد خارجی و برون است نیاز به كوششی و تلاشی خالصانه در راه خدا دارد كه مجالی برای بسط آن در این مقام نیست.

خلاصه مطلب اینكه وقتی به آیه مورد بحث می رسیم باید میزان جهاد و خلوص خود را اندازه گیری كنیم آن هم جهاد در همه ی ابعاد سیاسی، نظامی، اقتصادی، فرهنگی و مهمتر از همه جهاد نفسانی و خداوند ما و ملت ما را در تمام این میدانهای جهاد با پیروزی و سرافرازی بیرون آورد.

2- در سوره طور چنین می خوانیم: (ان المتقین فی جنات و نعیم (17) فاكهین بما اتیهم ربهم و وقیهم ربهم عذاب الجحیم (18) كلوا و اشربوا هنیئا بما كنتم تعملون (19) متكئین علی سرر مصفوفه و زوجناهم بحور عین) (همانا پرهیزكاران در باغهای بهشت و نعمتهای بسیارند آنها به نعمتی كه خدا نصیب آنها كرده دلشادند، و خدا از عذاب دوزخ محفوظشان داشته است و خطاب شود بخورید و بیاشامید گوارایتان باد و این به خاطر اعمال شماست آنها بر تختها تكیه زده اند و حور العین را جفت آنها قرار دادیم).[25].

در سوره كهف هم چنین می خوانیم: (ان الذین امنوا و عملوا الصالحات كانت لهم جنات الفردوس نزلا خالدین فیها لا یبغون عنها حولا) (همانا برای كسانی كه ایمان آورده و عمل صالح انجام دادند باغهای بهشت فردوس است و این

[صفحه 518]

به عنوان خوشامد اینهاست، (و مقامات بالاتری به آنها داده می شود، همیشه در بهشت ابدی هستند و طلب انتقال از آنجا نمی كنند).[26].

«فردوس»[27] به طوری كه بعضی مفسرین گویند: باغی است كه نعمتها و مواهب در آن جمع باشد، پس فردوس بهترین و برترین باغهای بهشت است،[28] در سوره كهف این برترین باغهای بهشت را تعبیر به «نزل» كرده است، «نزل» اولین چیزی است كه برای میهمان می برند ما در زمستان چائی و تابستان مثلا شربت می بریم، این را عرب (نزل) تعبیر می كند، و این به عنوان خوشامد است نه تمام پذیرائی، پس باغ فردوس به عنوان شربتی برای مومنین است، معلوم می شود جلوه های مخصوص پروردگار و حالات روحانی عجیبی است، كه ما را از درك آن بهره ای نیست جز حسرت، مقاماتی است كه به مغزی خطور نكند و بر زبانی نیاید، مقاماتی است كه یك فرد بهشتی وقتی به آنها می رسد توجهی به باغ و میوه و حور العین نكند یكی از این مقامات رضوان الله است كه (رضوان الله اكبر) یعنی وقتی می بینند خداوند از آنها راضی شده احساسی دارند كه با هیچ چیز معامله نكنند یكی از مقامات دیگر اینكه گاهی چندین هزار سال محو جمال حقند، و در جلوه ای از جلوات او غرقند، كه تصویر و تصور آن برای ما ممكن نیست.

و جالب توجه است كه در آیه 102 همین سوره كهف می فرماید: (انا اعتدنا جهنم للكافرین نزلا) (ما دوزخ را برای كافرین به عنوان «نزل» مهیا كرده ایم) یعنی چنانكه بهشت فردوس و نعمتهای آن (نزل) برای بهشتیان بود، جهنم و عذاب الهی

[صفحه 519]

برای كافرین هم (نزل) است، یعنی عذابهائی مافوق این آتش و جهنم دارند كه قابل تصور برای ما نیست، در دعای كمیل حتما ملاحظه فرموده اید كه مولی بعد از اینكه اظهار ضعف در مقابل بلاهای دنیوی و عقوبات و ناملایمات آن می كند، و می گوید: بلاء دنیا دوامش كم و مدتش كوتاه است می فرماید: چگونه بر بلاء آخرتی كه ناملایمات و دردش بیشتر و مدتش طولانی است مقاومت كنم، سپس كلام را به اینجا می رساند كه: «فهبنی یا الهی و سیدی و مولای و ربی صبرت علی عذابك فكیف اصبر علی فراقك و هبنی صبرت علی حر نارك فكیف اصبر عن النظر الی كرامتك» (بر فرض ای معبود و آقا و مولای و پروردگارم صبر كردم بر عذاب (دردناك و جانسوز تو) چگونه صبر كنم، بر دوری و فراق از تو و بر فرض صبر كردم بر سوزش آتش تو، چگونه صبر كنم بر چشم پوشی و دوری از كرامت و بزرگواری تو).

از این كلمات مولی در دعای شریف كمیل فهمیده می شود كه: فراق و دوری از خداوند و عدم رضایت او از بنده اش و حرمان از لقاء و دوری از رحمت و كرامت او، از زمره ی عقوباتی است كه بالاتر از عذاب جهنم و سوختن جسم است، زیرا مولی می فرماید اگر بر عذاب صبر كنم، چگونه بر این امور صبر كنم؟! و به طور كلی می توان گفت هر نعمتی كه مافوق بهشت برای بهشتیان بود ضد آن عذابی مافوق عذاب جهنم برای جهنمیان است. خداوند جرعه ای از حالات بهشتیان را به ما بنوشاند تا مست آن جمال شویم و ما را از حالات جهنمیان دور دارد تا فرحناك از این دوری شویم بگذار این بهشتیان و جهنمیان را با این حالات تنها گذاریم كه از درك آنها و جایگاههای آنها عاجزیم و به سراغ چیزی رویم كه لااقل درك كنیم.

وقتی تلاوت كننده آیات به این آیات می رسد، باید دقت كند، چه چیزی باعث شده متقین به این مقامات رسند، آیا چه بهائی به آن پرداختند؟ اگر قاری این آیات دقت در این آیات كند خود خواهد فهمید، به چه بهائی این نعمتها را دهند، به ایمان و عمل صالح، چرا كه در سوره كهف فرمود این نعمتها پاداش كسانی است كه

[صفحه 520]

ایمان و عمل صالح داشته باشند.

عمل صالح میوه ایمان است، چنانكه این تعبیر (الذین آمنوا و عملوا الصالحات) بسیار در قرآن دیده می شود، لوازم و ابزار زندگی در آن جهان عمل صالح است، یعنی انجام مسئوولیتهائی كه خداوند متعال در هر شرائطی بر دوش انسان گذارده است، ابزار زندگی این دنیا در این دنیا فراهم می شود، ولی از آخرت در همین دنیا آن روز، روز حساب است، نه عمل و امروز روز عمل است نه حساب، كافرین هم می دانند آن عالم، عالم عمل نیست، لذا می گویند خدایا ما را به دنیائی كه بودیم فرست، تا عمل صالح بجای آوریم، ولی با جواب «كلا» روبرو می شوند، و به آنها جواب رد داده می شود، آری (الیوم عمل و لا حساب و غدا حساب و لا عمل) این اعمال صالح مصالح ساختمانی آن قصور و وسائل آسایش آن بهشت ها است، باید از رهگذر دنیا ساختمان آخرت را ساخت (الدنیا مزرعه الاخره) و از این روی مولی علی (ع) در نامه ای خطاب به فرزند خود می فرماید: (اصلح مثواك) اصلاح خانه آخرت كن، یعنی الان باید آخرت خود را اصلاح كنی محافظت بر عمل صالح پشت شیطان را شكسته و دست او را از انسان قطع می كند، این را پیامبر گرامی در ضمن حدیثی فرمودند: «الموازره علی العمل الصالح یقطع دابره» (محافظت و استدامه بر عمل صالح پشت شیطان را می شكند).[29].

عمل صالح دائره وسیعی دارد كه از پوسته هندوانه از بین راه برداشتن برای اینكه انسانی بر زمین نخورد را می گیرد تا شهادت در راه خدا و یاری ستمدیده و پوشاندن برهنه و احترام عالم، البته عمل صالحی مفید است كه با خلوص نیت تحقق یابد، كه خلوص لب و مغز عمل است، عمل بدون اخلاص مانند گردوی بی مغز است فكر می كنی بهشتی برای خود ساختی ولی آنجا كه می روی می بینی

[صفحه 521]

چیزی آماده نشده است. در روایتی آمده كه خداوند به حضرت موسی فرمود: تاكنون عمل خالصی انجام داده ای؟ گفت: آری نماز خوانده ام، روزه گرفته ام، ذكر گفته ام، فرمود نمازت جواز عبور از پل صراط است (یعنی وسیله شناختن است كه او مومن و معتقد است، و از كافرین شناخته می شود) و روزه سپر از آتش، و ذكر موجب ترفیع درجات در بهشت است، پس همه برای خودت بوده، موسی (ع) گریست و عرض كرد: خداوندا كاری به من بیاموز كه فقط برای تو باشد، خطاب شد: ستمدیده ای را یاری كرده ای؟! برهنه ای را پوشانده ای؟ تشنه ای را سیراب نموده ای؟ به عالمی احترام كرده ای؟ اینها اعمال خالص است.[30].

از این روایت استفاده می شود، عمل خالص آن است كه: قصد نفع بردن از آن نكنیم گرچه خداوند خود نفع می دهد، باید قصد نفع رساندن به غیر در عمل لحاظ كنیم، گرچه عملی بسیار كوچك باشد، گاهی فردی عملی را انجام می دهد و دیگری ضد آنرا ولی چون خود و نفع مردم را لحاظ كرده اند، هر دو عمل صالح انجام داده اند، آن داستان معروف است كه كسی در راه میخی دید آن را در زمین فروكرد به گمان اینكه اگر كسی با اسب یا حیوان دیگر عبور كرد، افسار اسب را به این میخ ببندد، و لختی بیارمد، دیگری پس از آن آمد و میخ را بیرون آورده به كناری افكند، و گفت شاید كسی از اینجا عبور كند، و این میخ را نبیند پایش به آن بخورد و مجروح گردد، این دو هر دو عمل صالح انجام داده اند گرچه بر خلاف یكدیگر كار كرده اند.

پس ای برادر ببین عمل صالح و وظیفه ای كه امروز بر دوش تو است چیست، خداوند ما را در رسیدن به سطح مطلوب در همه ی زمینه ها یاری، و توفیق انجام هر چه بیشتر عمل صالح را به ما عنایت فرماید انشاءالله.

[صفحه 522]

بحث در تدبر و تفكر در آیات الهی بود و به مناسبت دو نمونه از آیات تهدید و دو نمونه از تشویق را متذكر شدیم با توضیحاتی كه داده شد، روشن گردید كه باید تلاش كرد تا در زمره كسانی نباشیم، كه خداوند متعال فرمود: (افلا یتدبرون القرآن ام علی قلوب اقفالها) (آیا در قرآن تدبر نمی كنند؟ یا بر دلهای آنها قفل نهاده شده است)[31] در خود بنگر مبادا بواسطه اعمال زشت و صفات ناپسند، قلب ما قفل خورده و نمی دانیم، چرا از قرآنی كه نور است گریزانیم؟ (قد جاءكم من الله نور)[32] چرا از كتابی كه تماما یادآوری و ذكر و بركت است غافلیم (هذا ذكر مبارك)[33] چرا از نسخه ی شفا بخش و رحمت الهی بیزاریم، (و ننزل من القرآن ما هو شفاء و رحمه للمومنین).[34].

در حدیثی از امام صادق (ع) در تفسیر جمله (ام علی قلوب اقفالها) چنین آمده است: «ان لك قلبا و مسامع و ان الله اذا اراد ان یهدی عبدا فتح مسامع قلبه و اذا اراد به غیر ذلك ختم مسامع قلبه فلا یصلح ابدا و هو قول الله عز و جل (ام

[صفحه 523]

علی قلوب اقفالها)» (برای تو قلبی است و گوشهائی كه (راه نفوذ در آن است) و خداوند هرگاه بخواهد بنده ای را (به خاطر تقوایش) هدایت كند، گوشهای قلب او را می گشاید، و هنگامی كه غیر از این بخواهد بر گوشهای قلبش مهر می نهد، به گونه ای كه هرگز اصلاح نخواهد شد، و این معنی سخن خداوند است (ام علی قلوب اقفالها).[35].

از آیاتی كه امر به تدبر می كند به خوبی استفاده می شود كه: قرآن برای هر كس قابل فهم است، ولی به مقدار بضاعت علمی، و اگر قابل فهم نبود، امر به تدبر لغو بود و خداوند بزرگتر از آن است كه سخن لغو گوید، پس آنچه بعضی فكر می كنند قرآن قابل فهم ما نیست، و كتابی فوق فهم ما است، اینها یا عالمانه و یا جاهلانه قرآن را طرد می كنند، و متوجه نیستند، ما فكر می كنیم به طرفداری از این كتاب الهی سخن می گویند، و ظاهر سخن آنها هم زیباست، ولی اگر در سخن آنها دقت شود، مفهوم حرفشان این است كه: قرآن را باید فقط خواند و از متن زندگی و جامعه كنار گذارد، زیرا فقط الفاظی می فهمیم و معانی آن را درك نمی كنیم، آیا از خود نباید بپرسیم اگر قرآن قابل تدبر و درك نیست چرا فقط در خود قرآن چهار مرتبه امر به تدبر شده، و این غیر از مواردی است كه امر به تفكر و تفقه و غیره شده است یعنی فقط ماده (تدبر) این قدر مورد تاكید قرار گرفته است، (افلا یتدبرون القرآن)[36] آیا نخوانده اند كه خداوند غایت انزال قرآن را تدبر در آیات آن و تذكر قرار داده است، (كتاب انزلناه الیك مبارك لیدبروا آیاته و لیتذكر اولوالالباب) (این كتابی است پر بركت كه بر تو نازل كرده ایم، تا در آیات آن تدبر كنند، و صاحبان مغز (و اندیشه) متذكر شوند)[37] در پایان باید بگویم، بحث در مورد قرآن

[صفحه 524]

بسیار وسیع و گسترده است و قرآن بحری است كه هر چه از آن آب برداشته شود كمبودی در آن احساس نمی شود و از این روی بحث را به همینجا خاتمه می دهیم و امید است در مجالهائی دیگر سخنان تازه ای از قرآن استفاده كنیم.

مرحوم الهی در ذیل فراز (فاذا مروا بآیه فیها تشویق ركنوا الیها طمعا و تطلعت نفوسهم الیها شوقا و ظنوا انها نصب اعینهم) چنین می سراید:

چو آنان بگذرند از دفتر عشق
در آن آیت كه ناز دلبر عشق

برحمت از پی تشویق دیدار
نماید لطف و دلجوئی بسیار

كنند از دل فغان چون بلبل از شوق
طمع بندند بر وصل گل از شوق

تو گوئی نزد آن آیات رحمت
همی بینند باز ابواب جنت

نوازش های آن آیات دلبر
قرار از دل رباید هوش از سر

ز عشق، افروزد آتش به دلها
نماید گلستان ها ز آب و گل ها

[صفحه 525]

سپاه شوق را دلدار سازد
كمیت عقل را رهوار سازد

نفوس پاك آن پرهیزكاران
بوجد آرد چو بلبل در بهاران

كه گوئی در بهشتند آرمیده
ز دلهاشان گل رضوان دمیده

الهی آتش عشقم برافروز
بلطف خویش بختم ساز فیروز

بلطف خود چو آن آزاد مردان
دلم روشن بنور شوق گردان

و نیز در ذیل (و اذا مروا بایه فیها تخویف اصغوا الیها مسامع قلوبهم و ظنوا ان زفیر جهنم و شهیقها فی اصول آذانهم) چنین می سراید:

بر آن آیات پر تخویف دلدار
چه بگشایند گوش عقل هشیار

تو گوئی بشنوند افغان دوزخ
زفیر از شعله سوزان دوزخ

[صفحه 526]

جهنم را بگوش دل زفیری است
كه گوئی اژدهای خورده تیریست

كه هر بیداد و عصیان در جهانست
شرار دوزخی در وی نهانست

ولیكن جان مردان دل آگاه
بدان فریاد و آن غوغا برد راه


صفحه 498، 499، 500، 501، 502، 503، 504، 505، 506، 507، 508، 509، 510، 511، 512، 513، 514، 515، 516، 517، 518، 519، 520، 521، 522، 523، 524، 525، 526.








    1. وسائل الشیعه جلد 4 صفحه 837.
    2. لولو و مرجان صفحه 15 و 14.
    3. لولو و مرجان صفحه (17 و 16 و 15)- مرحوم كلینی بابی دارد تحت عنوان (المستاكل بعلمه و المباهی به) كه این روایات را جمع كرده است.
    4. كافی جلد 2 كتاب فضل القرآن، باب النوادر حدیث 1.
    5. چهل حدیث صفحه 427.
    6. الذاریات 18.
    7. كنز العمال خبر 25391- میزان الحكمه جلد 8 صفحه 103.
    8. التوبه آیه 38 و 39.
    9. درباره شان نزول این آیات از ابن عباس و دیگران نقل شده كه آیات درباره جنگ تبوك نازل شده است یعنی همان وقتی كه پیامبر از طائف به مدینه بازگشتند، مردم را برای جنگ با رومیان كه همان جنگ تبوك است آماده كردند، این آیات نازل شد. در روایات آمده كه پیامبر معمولا مقاصد جنگی و هدفهای نهائی و اسرار جنگی را قبل از شروع جنگ برای مسلمانان روشن نمی ساختند، زیرا می ترسیدند كه به دست دشمن افتد ولی در مورد «تبوك» چون مسافت بین مدینه و سرزمین روم زیاد بود، و باید مسلمانان هم آماده می شدند، پیامبر صراحتا خبر از مبارزه با رومیان دادند، در ضمن فصل تابستان و گرما و وقت برداشت محصول غلات و میوه بود، و مسافت زیاد و گرما و وقت برداشت محصول همه دست به دست هم داده، و جنگ را بر مسلمانان مشكل می ساخت، و لذا بعضی در اجابت دعوت پیامبر تردید كردند، تا اینكه این آیات نازل شد، و آنها را با ملایمت چنانكه در آیه اول است و بعد با تهدید، چنانكه در آیه دوم است، مخاطب قرار داد، (این شان نزول را به طور اجمال بسیاری از مفسران مانند طبری در (مجمع البیان)، فخر رازی در (تفسیر كبیر) و آلوسی در (روح المعانی) آورده است).

      قابل ذكر است كه تبوك منطقه ای میان مدینه و شام بود كه الان مرز عربستان است و در آن روز نزدیك سرزمین امپراطوری روم شرقی كه بر شامات مسلط بود، قرار داشت، فاصله آن را تا مدینه 610 كیلومتر و تا شام 692 كیلومتر نوشته اند، واقعه جنگ تبوك در سال 9 هجری حدود یكسال بعد از جریان فتح مكه روی داد (خلاصه شده از تفسیر نمونه جلد 7 ذیل آیه مذكور صفحه 412 -413).

    10. دعاء 27 صحیفه سجادیه (صفحه 148 شرح صحیفه سجادیه از عزالدین جزائری).
    11. تفسیر نمونه این حدیث از اینگونه بدون ذكر مدرك در جلد 7 ذیل همین آیات آورده ولكن حدیث را در میزان الحكمه از بحار جلد 73 صفحه 119 چنین از رسول الله نقل كرده است (ما الدنیا فی الاخره الا مثل ما یجعل احدكم اصبعه فی الیم فلینظر بم یرجع).
    12. آیات اول تا ششم سوره المطففین.
    13. به تفسیر نمونه جلد 26 ذیل همین آیات رجوع شود.
    14. كافی باب آداب التجاره حدیث 3 (با كمی اختصار) به نقل از جلد 26 نمونه صفحه 251 ذیل همین آیات.
    15. تفسیر فخر رازی جلد 31 صفحه 88.
    16. نام آبادی و قبیله شعیب بود و در مشرق خلیج عقبه قرار داشته و گفته اند مدین نام یكی از فرزندان ابراهیم (ع) بوده و فرزندان اسماعیل در آن جا سكونت داشته اند و با مصر و لبنان و فلسطین تجارت داشته اند (نمونه جلد 6 ذیل آیه 85 و جلد 9 صفحه 200 ذیل آیه 86 هود).
    17. حضرت شعیب را خطیب الانبیاء نامند زیرا سخنان او حساب شده، رسا و دلنشین بود (سفینه البحار ماده (شعیب) به نقل از تفسیر نمونه جلد 9 صفحه 213).
    18. اصول كافی مطابق نقل «نور الثقلین» جلد 5 صفحه 527- نمونه جلد 26 ذیل آیات اول سوره مطففین.
    19. مجمع البیان جلد 10 صفحه 452- نمونه جلد 26 صفحه 247.
    20. لام تاكید و نون تاكید ثقیله در (لنهدینهم) شاهد این تاكید است.
    21. نام صهیونیسم از صهیون كه كوهی نزدیك بیت المقدس است و در تورات هم نام برده شده، گرفته شده است.
    22. بیت المقدس مكانی است كه در حدود هزار سال قبل از میلاد بنا شده است، در حكومت چهل ساله حضرت داود (ع) كه بیماری وبا یا بیماری واگیردار دیگری در آن منطقه آمد، حضرت مردم را به بیرون شهر در محلی فرستاد تا به دعا مشغول شوند و چنین كردند و بیماری برطرف شد و به امر حضرت این محل را سنگ چین كرده و معبد و مسجد نامیدند و چون از شهر دور بود مسجدالاقصی (مسجد دورتر) نامیدند.
    23. شرح ابن عقیل جلد 1 صفحه 318.
    24. شرح ابن عقیل جلد 1 صفحه 269.
    25. الطور آیه 17 تا 20.
    26. الكهف آیه 107 و 108.
    27. فردوس را بعضی گفته اند در اصل از زبان رومی گرفته شده و بعضی ریشه آن را از زبان حبشی می دانند، كه به زبان عرب انتقال یافته است (تفسیر فخر رازی و تفسیر مجمع البیان، نقل از جلد 12 صفحه 569 ذیل آیه 108 كهف).
    28. تفسیر نمونه جلد 12 صفحه 563.
    29. اصول كافی ج 4 ص 62.
    30. كتاب نصائح از آیه الله مشكینی.
    31. محمد 42.

      تدبر از ماده دبر بمعنی بررسی نتائج و عواقب چیزی است به عكس تفكر كه بیشتر به بررسی علل و اسباب چیزی گفته می شود و بكار بردن هر دو تعبیر در قرآن مجید پر معنا است- اقفال در آیه جمع ققل در اصل از ماده (قفول) بمعنی بازگشت كردن یا (قفیل) بمعنی اشیاء خشك است و از آنجا كه وقتی در را ببندند و بر آن قفل زنند هر كس بیاید از آنجا بازمی گردد، و همانند موجود خشك و غیر قابل انعطاف چیزی در آن نفوذ نمی كند، به این ابزار مخصوص قفل گفته شده است (نمونه جلد 21 صفحه 469 ذیل همین آیه.

    32. المائده آیه 15.
    33. الانبیاء آیه 50.

      مبارك چیزی است كه دارای خیر مستمر و مداوم باشد، و این تعبیر در مورد قرآن اشاره به دوام استفاده جامعه انسانی از تعلیمات آن است، و چون مطلق آمده هرگونه خیر و سعادت و دنیا و آخرت را شامل می شود.

    34. الاسراء آیه 82.
    35. نورالثقلین جلد 5 صفحه 41، نقل از نمونه جلد 21 صفحه 470.
    36. النساء 82.
    37. ص 29.